Views:
138
عرف و عادت در الفاظ و گفتار مردم نيز جريان دارد. انسان ناگزير از تفاهم و همزيستي مسالمتآميز با همنوعانش است. اما اين کار سهل وساده نيست. از اينرو، بشر براي بيان مقصود و نيت خود به الفاظ پناه مي برد تا بتواند با الفاظي که به طور معمول براي ابراز مقصود و هداف به کار ميروند و مردم بدانها عادت دارند ، انديشه و غرض خود را بيان نمايد و بعدها همين الفاظ به زبان عموم مردم تبديل شد. از طرفي، با توسعهي صنايع و علوم جديد ، استفاده از زبان و الفاظ عام براي بيان مقاصد علمي و صنعتي و مفاهيم و موضوعهاي مرتبط با آنها ناقص بود. لذا صاحبان صنايع و اهل علم ، اقدام به وضع الفاظ مصطلح در حرفه و شغل خويش کردند تا بتوانند از آن طريق به معرفي فعاليت خود بپردازد. اين جريان منجر به ايجاد عرفهاي خاص شد؛ به طوري که هر حرفه و علمي تعابير و الفاظ مختص به خود را داشت که با ديگري فرق ميکرد بسياري از اين الفاظ و اصطلاحات عرفي مجاز لغوي بودند که فقط با ذکر قرينه قابل فهم بودند. اما در طي زمان به دليل کثرت استعمال به مجازي مشهور يا مصطلح تبديل شدندکه بدون ذکر قرينه نيز بر معني وضعي خود دلالت ميکردند. به عبارت ديگر، اين مجازهاي لغوي به حقيقت عرفي تبديل شدند. عاداتي که در يک کشور و يا در ميان صاحبان حرفهها و مشاغل مختلف به وجود ميآيد داراي انگيزه يامنشأ واحدي نيست، اما عادتهاي بزرگ و تأثيرگذار معمولاً در اثر نياز و احتياج ايجاد ميشوند. زماني که مردم در موقعيت خاصي قرار ميگيرند ، اين موقعيت آنها را واردار به انجام عمل خاص يا استفاده از الفاظ ويژه مي نمايد که در اثر تکرار تبديل به يک عرف رايج ميشوند. نيازهاي مردم متأثر از محيط هستند و عوامل زيست محيطي متنوعي مانند سازمانها و تشکيلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي و ويژگيهاي فرهنگي و تاريخي در ايجاد اين نيازها نقش دارند. از جمله ي اين عوامل مي توان به اعتقادات و مناسک ديني، اخلاق، سيستم حکومتي، دانشگاهها و مراکز علمي، صنايع، هنرهاي مختلف، آزادي انديشه وبيان، رسانههاي گروهي، بحرانهاي اقتصادي و سياسي و… اشاره کرد